سرویس فرهنگ و هنر مشرق - رسانهها در دوران کنونی نقش مهمی در شناخت پدیدههای شغلی و استعدادهای مردمی دارد. از سوی دیگر مرجعیت رسانه ملی میتواند جایگاه اشخاص حقیقی و حقوقی را در برنامههای مختلف به شکلی صعودی ارتقا دهد.
در برنامه اخیر رضا رشیدپور فردی به عنوان میهمان به برنامه« حالا خورشید» دعوت شده بود که رشیدپور ادعا میکرد مهمان برنامهاش عمل هیپنوتیزم را بروی او انجام میدهد! جدا از اینکه او پدر هیپنوتیزم است یا نه و یا اینکه روی آنتن زنده رشیدپور را واقعا با حرکاتی شبیه ماساژورها هیپنوتیزم کرده است یا این هنر رشیدپور در بازیگری بوده است؛ اما رضا رشیدپور بیش از آنکه یک مجری باشد بیشتر یک شو من خوب است که می تواند حتی نقش مجری باهوشی را بازی کند که دچار بیماری قلبی شده است.
نکته جالب این است که در مورد برنامه «سینماماورا» که ۱۹ آذر ۱۳۸۶ از شبکه چهارم سینما به بهانه تحلیل فیلم دکتر مابوزه پخش شد، کارشناس روانشناس مدعو برنامه که در دانشگاههای خارج از کشور مشغول تدریس است، به صورت بنیادین هیپنوتیزم را نفی کرد و هر چه دکتر اکبر عالمی در بحث و مواجهه با کارشناس مدعو، گفتگو کرد ایشان همچنان اصرار به نفی عمل هیپنوتیزم داشتند.
در مورد این مباحث همچنان میان کارشناسان علم روانکاوی مجادله فراوانی وجود دارد اما این تصمیم که فردی را به عنوان کارشناس این حوزه به رسانه ملی دعوت میکنند و با شو من منحصر به فرد رضا رشیدپور انجام این عمل قابل بحث و مجادله، به صورت ایستاده و در کمتر از ۵ دقیقه رخ دهد. در صورتیکه مدعیان انجام عمل هیپنوتیزم مدعی هستند که این اتفاق در سکون، جای خلوت با تمرکز فوق العاده دقیق هر دو نفر رخ میدهد. آنچه در برنامه حالا خورشید رضا رشیدپور و به صورت آنی و ایستاده اتفاق افتاد، به هیچ وجه به انجام عمل هیپتوتیزم شباهت ندارد وبیشتر به یک دلاکی – مدیتیشن مدرن شباهت دارد.
در شرایطی که اصل هیپنوتیزم جای ابهام، سئوال و کنکاش کارشناسی فراوان دارد و همچنان حقیقت انجام این عمل اثبات نشده است، با وجود این، رشیدپور با کدام کارت بلانژ، می تواند جرات به خرج دهد و کارشناسی با این عنوانی محل پرسش، انتقاد و تردیدهای فراوانی است را روی آنتن زنده آورد. اگر اجرا کننده این عمل مدعی اعمال دیگر شد و خدای ناکرده از چهره شدنش در این برنامه سوء استفاده کرد، رسانه ملی پاسخگوی برند سازی از این فرد در برنامه حالا خورشید خواهد بود؟
نمونه این اتفاق در مورد دیگر مدعیان انرژی درمانی و چندی بعد این حمایت، به سرشکستگی بزرگی منجر شد.
اگر حافظه انتقادی از رسانه ملی کوتاه مدت نباشد باید به یاد بیاوریم محمد علی اکبری مدعی انرژی درمانی، در برنامه دیدنیها ظاهر شد و برنامههای شعبده اجرا میکرد و پس از اجرای چند برنامه مدعی شد که می تواند قاشق یا چنگال را با انرژیاش خم کند و مدتها بعد در برنامههای زنده تلویزیونی به عنوان کسی حاضر شد که می تواند انرژی درمانی را به صورت تخصصی انجام دهد و در یک بازه زمانی طولانی، رسانه ملی در برنامههای گزارش و گفتگو محور، در اثبات انرژی درمانی حضور داشت. مشهور شدن محمد علی اکبری منجر به این شد که وی در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند! و چندی بعد سایت پارسینه از وی عکسی را منتشر کرد که مشغول انرژی درمانی مهدی کروبی پس از انتخابات است!
در رسانه ملی نظارت محتوایی عمیق و فحوایی وجود ندارد، بیشتر نظارت ها جنبه شکلی دارد. مدیران کهنه کار (نزدیک به بازنشستگی) رسانه ملی بیشتر به چیدمان نظارتی، فیزیکال و پادگانی اعتقاد دارند و آنچه از بیرون، ضرورت رسانه ملی به نظر میرسد، نظارت بر برند سازی و جنبه های محتوایی برنامه های رسانه ملی است.
عدم نظارت بر جنبه محتوایی به موضوع زینب موسوی موسوی ختم میشود. مستقل از ارزشیابی بر نحوه اجرای استندآپ کمدی در برنامه خندوانه، به زینب موسوی هر شب در برنامه ای پر بیننده، طی یک پروسه اجرایی طولانی القا میکنند که تو استعداد خاصی در اجرای استندآپ هستی و رسانههای مکتوب و مجازی خارج از رسانه ملی به بهانههای مختلف به اجرای استندآپ او واکنش نشان میدهند؛ واکنش مثبت یا منفی.
در نهایت موسوی در برنامه اینترنتی، در مقابل نیلوفر لاریپور، بدون به کار بردن صفتهای محدود کننده (مثل برخی، بعضی، گروهی یا اغلب)، همه مردم را ایران به صورت عمومی به بیفرهنگی متهم میکند. شقایق دهقان که خودش از سلبریتیهای متوسط محسوب میشود، نباید موسوی را اینقدر را ستایش بیهوده میکرد که حالا باد کردن او منجر به ترکیدن پر سر و صدایش شود.
مردم به رسانه ملی بر خلاف کارشکنیهای مرسوم، همچنان اعتماد دارند و رسانه ملی باید در برندسازی و معرفی چهرههای مردمی و کارشناسان حوزههای مختلف دقت و مراقبت بیشتری به عمل آورد.